اتشمي ١
هایده ز دست دل در اتشم
هایده به من امشب ای ساقی
دستور المدينة
دستاني بالعربي
دستور الساحل الغربى
هایده بامدادان به باغ رفتم
دست سترت وحذفت جسمي
دستور الخواجات ايمان
دستم به دامنت یا بابحواهیچ
هایده رسیدمژده که امشب بهشت دربنداست
دستی بیگانه دگری خوت نامو کرد له هستم
هایده و آرمین و تتلو منو ببر